برای خرید و فروش کردن در بازارهای مالی، داشتن استراتژی مناسب، ضروری است. از آنجایی که هر شخص از نظر ذهنی، روحی، روانی و احساسی با رفتار متفاوتی با دیگران دارد، در نتیجه، هر شخص معامله گر باید طبق روحیات خود نسبت به میزان توانایی خود در مدیریت ریسک، مدیریت سرمایه و مدیریت روانشناسی، یک راهبرد مناسب با ویژگی های خود را تعیین کند. نبودن تعادل در عرضه و تقاضا، عامل تعیین کننده قیمت در بازارهای مالی است. در حقیقت، برابر نبودن قدرت بین خریداران و فروشندگان باعث ایجاد نوسانات و بالا یا پایین آمدن قیمت یک ارز دیجیتال می شود. نبودن تعادل در عرضه و تقاضا، جریانی را در بازار به وجود می آورد. افرادی که دارای ریسک پذیری بالایی هستند، و می توانند هنگام هیجانات خود را کنترل کنند، نگاهی کوتاه مدت و توجه ویژه ای به نوسان گیری در بازارهای مالی دارند. درنتیجه، این افراد جریان های کوتاه مدت را معامله می کنند. درمقابل، افرادی که دارای ریسک پذیری پایینی هستند، به دنبال سهام یا ارزهای بنیادی هستند و نگاهی بلند مدت به آنها دارند. بنابراین، بررسی های خود را در تایم فریم های بالاتری انجام می دهند و اهداف بلند مدتی برای آنها دارند. البته این موارد به شرایط بازار هم بستگی دارد و ممکن است تغییر کند.
تعریف استراتژی یا راهبرد
ابزاری که باعث ایجاد جهت گیری در ذهن می شود، استراتژی نام دارد. افراد یا سازمان ها از این جهت گیری ذهنی برای رسیدن به اهداف از قبل مشخص شده، استفاده می کنند. پس می توان استراتژی را مجموعه ای از ایده ها و دیدگاه ها برای رسیدن به اهدافمان، در نظر گرفت.
دلیل استفاده از استراتژی
کسب و کارهایی که در جامعه وجود دارند، هر کدام بخش کوچکی از اقتصاد هستند. تکنولوژی هایی که روز به روز افزایش پیدا می کنند، به طور منظم در حال تغییر و پیشرفت هستند و روز به روز پیچیده تر می شوند. با تغییر این موارد، تقاضا که مستقیما بر بازار مالی اثر می گذارد، تغییر می کند. در حقیقت تغییر در یکی از دو عامل عرضه و تقاضا، باعث ایجاد تغییر در قیمت ارز دیجیتال، سهام یا هر کالای دیگری می شود. در نتیجه برای موفق بودن در معاملات در بازار مالی، باید مرتباً با بازار منطبق بود. با توجه به تعریف استراتژی، باید از روش هایی استفاده کنیم که کارایی آن ثابت شده باشد و به ما در رسیدن به اهدافمان کمک کند. مواردی که باید به آنها برای ساخت استراتژی مخصوصا استراتژی های بلند مدت، توجه کرد عبارتند از:
- شرایط اقتصاد بزرگ مانند: ارزش تورم، ارزش بهره وضعیت معیشت، میزان اشتغال و کار و…
- شرایط سیاسی مانند تعیین مقررات جدید مخصوصا برای بازار ارزهای دیجیتال، احتمال اتفاق افتادن جنگ بین برخی از کشورها که مستقیما روی بازارهای مالی تاثیرگذار است.
بررسی تکنیکال و نمودارهای قیمت با استفاده از روش های مختلف تحلیلی و استفاده از اندیکتاتورها به منظور یافتن محدوده های مناسب برای انجام معاملات در حقیقت بررسی تکنیکال به عنوان آخرین اما تعیین کننده ترین قسمت بررسی بازار است، که برای انجام معاملات، مخصوصا معاملات کوتاه مدت، توجه ویژه ای به آن می شود.
استراتژی معامله با کانال و خط روند
استراتژی معامله با کانال ها، یکی از متداول ترین و کاربردی ترین استراتژی مورد استفاده بین معامله گران و بررسی کنندگان در بازارهای مالی می باشد. رسم کانال روی نمودار، به فهمیدن بهتر روند بازار و جریان قیمت در نمودار، کمک زیادی می کند. همچنین این کانال ها به ما در پیدا کردن نقاط ورود و خروج بهینه، کمک می کنند. با استفاده از این تکنیک، معامله گر می تواند با Win Rate بالا، معاملاتی با ورود و خروج سر وقت را انجام دهد.
قبل از آموزش استراتژی، توضیحاتی درباره کانال ها می دهیم.
معمولا قیمت در یک نمودار، در یک ساختار و چارچوب مشخص حرکت می کند. می توان این چارچوب را یک کانال تلقی کرد. کانال ها در همه تایم فریم ها در دسترس هستند و قیمت به هر شکلی می تواند داخل کانال در نظر گرفته شود. این کانال ها همیشه به صورت دو خط موازی نیستند و می توانند واگرا یا همگرا هم باشند. اما در بیشتر موارد می توان قیمت را داخل کانالی به صورت دو خط موازی در نظر گرفت. کانال ها از نظر روندی به سه صورت صعودی، نزولی و خنثی و از نظر شکل روی نمودار، به سه صورت موازی، همگرا و واگرا دسته بندی می شوند.
شیوه رسم کانال ها
برای رسم کانال، حداقل سه نقطه پیوت روی نمودار ضروری است. برای اعتبار سنجی، اگر برخورد چهارم و پنجم داخل کانال، واکنش خوبی داشته باشد، کانال تایید می شود و اعتبار خوبی برای معامله دارد.
در جریان صعودی در یک کانال، نقطه اول در پایین ترین کف قرار دارد، نقطه دوم آن نقطه ای است که به وسیله آن خط روند کشیده می شود و نقطه سوم سقف موجی است که خط کانال روی آن ناحیه رسم می شود. جریان نزولی برعکس جریان صعودی است؛ اینگونه که نقطه اول در بالاترین سقف قرار دارد، نقطه دوم آن نقطه ای است که به وسیله آن خط روند کشیده می شود و نقطه سوم کف موجی است که خط کانال روی آن ناحیه رسم می شود.
برای رسم کانال های موازی در تریدینگ ویو، ابزارهای Parallel Channel و Fib Channel کاربرد دارند.
استراتژی معاملاتی در هر یک از اوناع کانال ها در زیر آمده است.
- در کانال صعودی، ناحیه های حمایتی که نزدیک به کف کانال باشند، مناطق خرید تلقی می شوند و اهداف قیمت در سقف کانال و سقف قبلی قیمت محسوب می شوند.
- در کانال های نزولی، ناحیه های حمایتی که نزدیک به سقف کانال باشند، مناطق فروش تلقی می شوند و اهداف قیمت در کف کانال و سقف قبلی قیمت محسوب می شوند.
- در کانال های رنج، چون در یک ناحیه معین قدرت خریدار و فروشنده برابر است، استراتژی معاملاتی داخل این کانال، از دو جهت انجام می شود.
نمودار شماره ۱ مربوط به اتریوم در ماه می ۲۰۲۲ با بازه زمانی ۴ ساعته
برای انجام معاملات و بررسی نمودارها، باید سطوح حمایت مقاومت اصلی در تایم فریم های بالا را بشناسید و رسم کنید. بعد از شناسایی ناحیه های حمایت مقاومت قوی روی نمودار، در یک تایم فریم پایین تر با ضریب ۴ تا ۶ شروع به شناسایی جریان و مشخص کردن کانال می کنیم. مثلا بعد از اینکه در تایم فریم روزانه سطوح اصلی حمایت و مقاومت را شناسایی کرده و در تایم فریم ۴ ساعته درصدد شناسایی روند و کانال هستیم. این نمودار دارای روندی نزولی در تایم فریم بالاتر است که در این بازه زمانی قیمت داخل یک کانال نزولی قرار دارد. طبق گفته های پیش، در کانال نزولی، راهبرد معاملاتی، یافتن ناحیه های مقاومت نزدیک به سقف کانال است. این ناحیه های مقاومت معمولا در گذشته قیمت، می توانند از طریق ناحیه های کف موج قبلی شناسایی شوند. در داخل کانال، با توجه به اینکه قیمت به سقف کانال نزدیک می شود، می توانیم یک خط با روندی صعودی روی موج صعودی بکشیم. برای دقیق کشیدن این خط، یک تایم فریم پایین تر را بررسی می کنیم و دوباره به تایم فریمی که کانال داخل آن وجود دارد، برمیگردیم.
نمودار شماره ۲ مربوط به اتریوم در ماه می ۲۰۲۲ با بازه زمانی ۴ ساعته
معمولا وقتی قیمت در سقف کانال، به یک سطح مقاومت استاتیک و یا مقاومت داینامیک برخورد می کند، واکنشی منفی خواهد داشت. این اولین نشانه ورود به معامله است. در این صورت فشار فروش زیاد می شود و دومین نشانه خط روند صعودی رسم شده داخل کانال می باشد که به سمت پایین شکسته می شود. در بیشتر مواقع، قیمت بعد از شکسته شدن این خط روند، یک پولبک به خط روند شکسته شده خواهد زد. نحوه ورود به معامله با استفاده از موقعیت نقطه ورود، بستگی به میزان ریسک پذیری شخص معامله گر و نوع مدیریت سرمایه دارد که در افراد مختلف، متفاوت است. اگر معامله گر با دیدن نشانه اول بخواهد معامله را انجام دهد، به آن معامله، معامله پر ریسک می گویند، اما اگر معامله گر با دیدن نشانه دوم بخواهد معامله را انجام دهد، به آن معامله، معامله کم ریسک می گویند. معامله پر ریسک باید توسط الگوهای بازگشتی کندلی تایید شود. اما بعد از دیدن نشانه ها و به وجود آمدن شرایط برای معامله، باید حد سود و حد ضرر را تعیین کنیم. برای سود دهی بیشتر معاملات، باید در جهت روند معامله پیش بروید. اگر معامله خلاف جهت روند باشد، علاوه بر کسب موفقیت کم، معامله گر ضرر زیادی را متحمل می شود. برای تعیین حد ضرر اگر معامله با دیدن نشانه اول انجام شود، حد ضرر این معامله بالاتر از سقف قبلی است. اما اگر معامله با دیدن نشانه دوم انجام شود، حد ضرر وارد شده به این معامله پشت سقف کانال در نظر گرفته می شود. برای تعیین حد سود، باید نسبت ریسک به ریوارد در همه معاملات، حداقل ۱ به ۲ باشد. این نسبت یعنی مقدار حد سود، باید حداقل دو برابر حد ضرر باشد. در داخل کانال، با توجه به ریسک معامله گر و تنظیم نسبت ریسک به ریوارد، می توان یکی از دو هدف یا هر دو هدف را برای معاملات در نظر گرفت. هدف اول می تواند ناحیه میدلاین کانال نزولی باشد، که معمولا با کف موج قبلی یکدیگر را پوشش می دهند و می تواند اولین ناحیه ذخیره سود برای معاملات فروش باشد. دومین هدف می تواند کف کانال باشد که طبق ناحیه های حمایتی که از گذشته می توان برای قیمت در نظر گرفت، و با کف کانال یکدیگر را پوشش می دهند، به عنوان ناحیه ذخیره سود کامل در نظر گرفته می شود. یکی از بهترین راهبردها درمورد چگونگی ذخیره سود در معاملات، تعیین دو هدف به عنوان ناحیه های برخورد قیمت و ذخیره سود ۵۰ درصد از مقدار سرمایه ای که در معامله وجود وارد، در هر یک از اهداف تعیین شده می باشد.
همه مواردی که در بالا گفته شد، درباره روند صعودی، برعکس است. یعنی معاملات در کانال صعودی در جهت خرید و روی سطوح حمایت انجام می شود. این حمایت ها در نزدیکی کف کانال صعودی و یا از همپوشانی سقف موج های قبلی با حمایت های فعلی وجود دارند. بقیه موارد هم برعکس مواردی است که در مثال بالا گفته شده است.
نحوه معامله در کانال رنج
با وارد شدن بازار به روند رنج، قدرت خریداران و فروشندگان در یک ناحیه مشخص با هم برابر می شود. به نمودار زیر توجه کنید. در این نمودار، اتریوم در ناحیه ای قرار دارد که روند قیمت در این بازه زمانی خنثی است. روند خنثی یا روند رنج، قانون معینی برای برای سقف ها و کف های قیمت ندارد. اما می توان ناحیه هایی را به عنوان حمایت و مقاومت روی نمودار در نظر گرفت و با دیدن برخورد قیمت و واکنش در تایم فریم های پایین تر، نقاط ورود دقچیق تری روی نمودار شناسایی کرد. از آنجایی که قدرت خریدار و فروشنده با هم برابر است، در این کانال می توان معامله را در دو جهت انجام داد. مثلا تصور کنید قیمت به سقف کانال برخورد کرده، با دیدن الگوهای کندلی بازگشتی می توانیمدر تایم پایین تر شروع به ورود به معامله کنیم. در نمودار زیر تصور کنید اتریوم در مدت ۱ ساعت به ناحیه مقاومتی خود برخورد کرده است.
نمودار شماره ۳ مربوط به اتریوم در ماه ژولای ۲۰۲۲ با بازه زمانی ۱ ساعته
بعد از برخورد کندل سبز صعودی به ناحیه مقاومت و شکل گیری واکنش، صبر می کنیم تا کندل بهم همین شکل بسته شود. سپس به یک تایم فریم پایین تر با ضریب ۴ تا ۶ رجوع می کنیم. مثلا در یک بازه زمانی ۱۵ دقیقه ای که نمودار آن. در زیر آمده است، می بینید که یک کندل صعودی پر قدرت به مقاومت برخورد کرده و بعد از آن یک کندل دوجی که نشانه بی تصمیمی در بازار است، وجود دارد. سپس یک کندل نزولی روی نمودار ایجاد شده است که می تواند بیانگر این باشد که ناحیه مقاومت به شکل فیک شکسته است. یکی از الگوهای مهم بازگشتی در موضوع عرضه و تقاضا، الگوی Rally Base Drop است. و این یعنی قیمت روند صعودی دارد، سپس یک وقفه داخل روند به وجود می آید و بعد از آن به دلیل برخورد با یک مقاومت مهم، یک برگشت در جهت عکس رنود قبلی خواهیم داشت. ناحیه Base در این نمودار، همان کندل دوجی است که داخل این ناحیه مقاومت وقفه داشته است. با رسم یک ناحیه مقاومت دیگر در این بازه زمانی، ناحیه ای که می خواهید در آن به معامله وارد شوید را، دقیق تر رسم کنید. قیمت دوباره به این ناحیه پولبک می زند، سپس با دیدن نشانه های واکنشی می توان معامله را شروع کرد و نقطه ورود را در ناحیه مقاومت دوم قرار می دهیم. در این معامله، در پشت ناحیه مقاومتی رسم شده در تاین فریم اصلی، حد ضرر وجود دارد. اهداف این معامله، در کف کانال رنج در تایم فریم اصلی قرار دارند چرا که دارای روندی خنثی است. البته می توان حمایت هایی را به عنوان اهداف نزدیک تر، در تایم فریم پایین تر از گذشته قیمت، روی نمودار شناسایی کرد. هدف از انجام این کار، کاهش ریسک معاملات و فشار روحی و استرسی است که هنگام انجام معاملات، به وجود می آید. بنابراین در مثال زیر، توانایی شناسایی سه هدف را در بازه زمانی ۱۵ دقیقه ای روی نمودار را داریم.
نمودار شماره ۴ مربوط به اتریوم در ماه ژولای ۲۰۲۲ با بازه ۱۵ دقیقه
استراتژی معامله با فیبوناچی
یکی از قدرتمندترین ابزارها در بررسی تکنیکال، ابزار فیبوناچی است. بنابراین استراتژی معامله با فیبوناچی، در مشخص کردن سطوح حمایت مقاومت مهم بازار و یافتن اهداف و حد ضرر کاربرد زیادی دارد.
روی نمودار ارزهای مختلف ساختارهای فراکتالی فراوانی پیدا می شود. این یعنی وقتی حرکتی در بازار رخ می دهد، چه صعودی چه نزولی، دوباره می تواند تکرار شود. روشی که به کمک آن، ناحیه های نقاط ورود، حد ضرر و حد سود مشخص می شود، روش ABC نامیده می شود. در حقیقت بعد از پیدا کردن موج A روی نمودار، می توانیم با استفاده از فیبوناچی اصلاحی، پایان موج B را پیدا کنیم و همینطور با استفاده از ابزارهای دیگر فیبوناچی، ناحیه موج C را می توان پیدا کرد. برای استفاده از این استراتژی، از دو ابزار فیوناچی اصلاحی و فیوناچی سه نقطه ای استفاده می کنیم. از بین سه ابزاری …
نمودار شماره ۱
در این استراتژی، نکته مهم، پیدا کردن یک حرکت پر قدرت صعودی یا نزولی روی نمودار است که این موج، یک ناحیه حمایت یا مقاومت را در گذشته قیمت پر قدرت شکسته باشد. در مثال بالا که در بازه زمانی روزانه است، رمز ارز NEAR بعد از یک موج صعودی که از ناحیه ۳ دلار شروع و تا ناحیه ۴.۷ دلار ادامه دارد، واردموج اصلاحی شده است. فیبوناچی اصلاحی در پیدا کردن ناحیه نقاط ورود کاربرد دارد. نقطه شروع فیبوناچی را روی نقطه شروع موج اصلی و نقطه پایان فیبوناچی را روی ناحیه پایان موج اصلی می گذاریم. ناحیه ۰.۳۸۲ و ۰.۵ و ۰.۶۱۸، مهمترین ناحیه های واکنشی قیمت هستند (اگر روند خوبی داشته باشیم). در نتیجه اولین ابزار روی نمودار به خوبی رسم شده است و ناحیه تقریبی نقاط ورود روی نمودار مشخص می باشد. اما برای تعیین دقیق ترین نقطه ورود و مشخص کردن ناحیه واکنش قیمت، باید از فیبوناچی سه نقطه ای استفاده کنیم.
نمودار شماره ۲
برای استفاده از فیبوناچی سه نقطه ای، به دلیل رسم دقیق تر، به تایم فریم ۴ ساعته رجوع می کنیم. مطابق شکل، نقطه اول فیبوناچی را روی سقف موج اصلی (شماره ۱)، نقطه دوم را روی اولین موج اصلاحی (شماره ۲) و نقطه سوم را روی ناحیه شروع موج دوم اصلاحی (شماره ۳) مشخص می کنیم. اعداد مهم در این فیبوناچی، اعداد ۱، ۱.۲۷۲ و ۱.۶۱۸ هستند. همانطور که می بینید، موج اصلاحی قدرت نزولی بالایی داشته، اما قیمت به عدد ۱ واکنش مثبت نشان داده است و حتی به ناحیه ۱.۲۷۲ نزدیک شده است. درنتیجه این نواحی پله های خرید احتمالی هستند. به نمودار زیر توجه کنید.
نمودار شماره ۳
برای تشخیص نقطه ورود یا همان پایان موج B از ترکیب دو فیبوناچی اصلاحی و سه نقطه ای، ناحیه نقاط ورود خوبی روی نمودار مشخص شده است، درنتیجه از این ناحیه ها می توان به عنوان پله های ورود به معامله استفاده کرد.
نکته مهم: بعد از پیدا کردن نقطه ورود، باید ناحیه حد ضرر و حد سود را مشخص کنیم. برای تعیین حد ضرر از فیبوناچی اصلاحی استفاده می کنیم. عدد ۰.۷۸۶ یکی از سطوح فیبوناچی اصلاحی است که برای تعیین ادامه وضعیت روند مهم است. اگر این حمایت در روند صعودی شکسته شود، فروشندگان بیش از حد قدرت گرفته و احتمال تغییر روند و شکسته شدن کف موج اصلی می باشد. درنتیجه وقتی در روند صعودی برای وارد شدن به معامله، ناحیه های پولبک را می خواهیم شناسایی کنیم، شکست این عدد را حد ضرر در نظر می گیریم. در این صورت، نقطه حد ضرر جایی پایین تر از این عدد است. تا اینجا بعد از تشکیل موج A ناحیه پایان موج B یعنی نقطه ورود را پیدا کردیم. اکنون از ترکیب فیوناچی اصلاحی و اصلاحی معکوس برای مشخص کردن ناحیه هدف و تعیین حد سود و ناحیه تقریبی موج C، استفاده می کنیم. در این مثال، قیمت تا نزدیک ناحیه ۰.۷۸۶ اصلاح داشته است، درنتیجه در برگشت به سمت بالا می تواند تا سطح ۱.۲۷۲ فیبوناچی اصلاحی معکوس رشد داشته باشد.
در نمودار زیر، بعد از معکوس کردن فیبوناچی اصلاحی، قیمت تا ناحیه ۱.۲۷۲، حرکت موج C را ادامه و با برخورد با این عدد واکنش نشان داده است. برای مشخص کردن ناحیه دقیق تر هدف، از فیبوناچی اصلاحی به شیوه دیگری استفاده می کنیم. برای این کار، نقطه شروع را در پایان موج اصلی یعنی نقطه شماره ۱ و نقطه پایان فیبوناچی را در پایان موج اصلاحی یعنی نقطه C قرار می دهیم. اعداد ۱.۲۷۲ و ۱.۶۱۸، از مهمترین اعداد فیبوناچی هستند که واکنش را ایجاد می کنند. توجه کنید که قیمت بعد از برخورد به عدد ۱.۲۷۲ واکنشی منفی را به همراه داشته است.
نمودار شماره ۴
نمودار ۴ معکوس شدن ترکیب فیبوناچی اصلاحی را نشان داده و فیبوناچی اصلاحی که اعداد بالاتر از یک آن مورد استفاده قرار می گیرد، از طریق رابطه بین اعداد، ناحیه مقاومت ماژور و پایان موج C را مشخص کرده است. این ناحیه برای تعیین حد سود کاربرد دارد. طبق گفته های پیش، این ساختارها می توانند تکرار شوند و به آسانی در تایم فریم های مختلف، قابل تشخیص هستند. در نمودار دوم، موج اصلاحی که بررسی شد، از یک موج ABC تشکیل شده است. در نتیجه ترکیب این راهبرد روی این موج اصلاحی، می توانست به تعیین دقیق نقطه ورود به معامله گر کمک کند. برای فهمیدن بهتر ترکیب کردن ابزارهای فیبوناچی، می توانید از ویدیو بررسی بیت کوین در تاریخ ۲۳ تیر ۱۴۰۱ استفاده کنید. نکته مهم این است که وقتی از ابزار فیبوناچی استفاده می کنید، حالت لگاریتمی روی نمودار فعال باشد. وگرنه ناحیه هایی که روی نمودار شناسایی می شود، قابل اطمینان نخواهد بود و قیمت به آنها واکنشی نشان نمی دهد.
نتیجه گیری
راهبرد در جریان رسیدن به یک هدف مشخص، نقش زیادی دارد. بنابراین در انجام معاملات در بازارهای مالی، باید از راهبرد استفاده کرد. از آنجایی که هر فرد ویژگی های شخصیتی متفاوتی دارد، راهبردها هم می توانند متفاوت باشند. استفاده از راهبردهای متفاوت، بسیار کارآمد است، اما به تمرین زیادی برای رسم دقیق این ابزارها مخصوصا ابزار فیبوناچی برای یافتن ناحیه های دقیق، نیاز دارد.